دمی با آنها در کلاس معرق هستم. جایی که آنها «بسمالله الرحمن الرحیم»، نام پنج تن و گل و مرغهای زیبا را روی چوب در میآورند.
در کارگاه صنایع دستی چهقدر شادند. وقتی جاسوئیچی درست میکنند و مرواریدهای رنگی نخ میکنند و گوشواره و گردنبندهای زیبا درست میکنند و آواز میخوانند. البته در این انجمن تنها با دیرآموزان برخورد نمیکنم. هستند هنرجویانی که دچار سندروم «داون»اند.
سادگی و صمیمیت و مهربانیشان آدم را تحت تأثیر قرار میدهد. امیر کریمی 10 سال است که برای افراد آهسته گام کار میکند و حالا هم به آنها معرق میآموزد. او میگوید:
«کار برای این بچهها به انسان آرامشی وصف ناپذیر میدهد. اینها فرشته های زمینی هستند. ویژگی این بچهها محبت آنهاست. خیلی با احساس هستند و زود وابسته میشوند.»
دیرآموزی و آهستهگامی مسئلهای ناشناخته در جامعه ماست. اعضای این گروه را کمتر میشناسیم.
دکتر گیتا موللی، روانشناس متخصص در زمینه آموزش کودکان استثناییمیگوید:«کودکان استثنایی کودکانی هستند که نمیتوانند از سیستم آموزشی درست بهره ببرند و باید سیستم آموزشی را طوری تغییر داد که آنها هم بتوانند از این آموزشها استفاده کنند.»
او میگوید: «به کودکان دیرآموز اصطلاحاً «کودکان مرزی» و «آهستهگام» هم گفته میشود.
این بچهها، ما بین بچههای عادی و عقبمانده ذهنی هستند. اینها کمتوان ذهنیاند و از هوش کمی پایینتر از حد متوسط، برخوردارند. این افراد آموزشپذیرند و میتوانند با آموزش، تا حدی استقلال کسب کنند.»
دکتر موللی ادامه میدهد: «در گذشتههای دور در جوامع مختلف با این بچهها به نوعی بد برخورد میشد. خرافاتیها آنها را نفرینشده مینامیدند و همیشه از جامعه دورشان میکردند و آنها را در شرایط نامناسب نگه میداشتند. الان سیاست جهان این است که باید این بچهها با بچههای عادی تلفیق شوند و تا حد ممکن زندگی عادی داشته باشند. آمارها نشان میدهد که بیش از10درصد بچهها به این مسئله مبتلا هستند و این رقم بالایی است. آنها باید در جامعه حضور داشته باشند، در کنار افراد دیگر جامعه زندگی کنند. این نیاز به فرهنگسازی دارد و نباید این بچهها را پنهان کرد.»
او درباره پذیرش این بچهها دراجتماع اینطور توضیح میدهد: «آنها وجود دارند، اما خانوادهها به خاطر اینکه اجتماع پذیرش درستی ندارد، کمتر آنها را در جامعه حاضر میکنند. باید برای این بچهها فکری کرد. باید این ظرفیت را در مدرسهها بالا برد. آنها حق زندگی دارند. در سراسر دنیا بزرگترین جنبشها به نفع این کودکان از سوی خانوادههای آنها، که با این قضیه درگیر بودهاند، آغاز و قانونهایی به نفع آنها تصویب شده است.»
این روانشناس درباره آموزش دیرآموزان میگوید: «این بچهها با آموزش پیشرفت خواهند کرد. این بچهها به قول دکتر افروز، بهشتی هستند و خانوادههای آنها امتحانی الهی پس میدهند. آنها دیر یاد میگیرند و زود فراموش میکنند. هوش بخشهای مختلفی دارد. یک بخش از هوش تغییر نمیکند، اما جنبههای دیگر هوش با آموزش تقویت خواهد شد.»
در دفتر انجمن، بابک یکی از نوجوانهای انجمن خورشید کارهای معرقش را به من نشان میدهد. او درِ کشویش را باز میکند و اسامی پنج تن را روی میز میچیند...
در کارگاه صنایع دستی یکی از مادران گل سر و گلوبند و گوشوارههای زیبایی نشانمان میدهد. آنها در این کارگاه گرد هم میآیند و کار میکنند...
ساعتی بعد کارگاه تعطیل میشود و همگی برای ورزش آماده میشوند. با شور و شوق خداحافظی میکنند.
عکسهای آنها را مرور و بعضیشان را انتخاب میکنم. یکی از مادران میگوید: «خانوادههایی که دارای بچههای دیرآموز هستند، مشکلات بسیار متفاوتی دارند...» یاد مدیران مدرسهها میافتم که برای ثبتنام دانشآموزان شرط معدل میگذراند و تأکید میکنند دانشآموزانِ با معدل کمتر از 18 را ثبتنام نمیکنند. پس سهم بقیه بچهها در آموزش و پرورش کجاست؟ چرا نباید آموزش و پرورش ما انعطافپذیر باشد؟...
روی دیوارها نقاشیهای شادی به چشم میخورد... یکی از مادران میگوید: «کاش برای صنایع دستی این هنرجویان بازاری باشد.» انجمن هرسال همایشی برگزار میکند و این کارها در آنجا ارائه میشوند. با کارشناسان که صحبت میکنم مدام به من تأکید میکنند که موقع نوشتن این گزارش مراقب باشم، چون این موضوع حساسیت دارد... خیلی وقتها اشتباهات زیادی در معرفی این بچهها میشود.
یاد حرفهای یک از مادران میافتم که میگفت: «این بچهها چون مهربان هستند و پیچیدگیها را درک نمیکنند، ممکن است زودتر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار گیرند و از آنها سوءاستفاده شود.»
اومیگوید: «من همیشه برای فرزندم نگرانم... وقتی که من نباشم بر سر او چه میآید؟ او هرگز نمیتواند مستقل زندگی کند و فکر کنم این نگرانی همه مادران افراد آهستهگام است.»
***
روز خیلی خیلی خوبی در کنار آنها دارم. یکی از آنها میپرسد که نام من و شغلم چیست؟ برایش توضیح میدهم... آنها کارهایشان را به من نشان میدهند.
یاد حرفهای کریمی، مربی معرق هنرجویان انجمن خورشید میافتم که میگفت: «من از این بچهها صفا و صمیمیت دیدهام... طوری که گاهی آرزو میکنم کاش همه آدمهای دنیا مثل این هنرجویان آهستهگام بودند؛ دنیا حتماً زیباتر و بیپیرایهتر میشد.»